در چه صورتی میشود طلاق و جدایی را درک کرد
بخش چهارم
مشکل ارتباطی و حل مسئله
عدم مهارت در گفتگوی موثر
برخی اوقات شما مشکل بسیار جدی ارتباط داری یعنی شما نمیتونید با یه آدمی ارتباط برقرار کنید .
کسانی که توی بحث و گفتگو مهارتی ندارن . اما نه بخاطر مهارت ارتباطی که میشه آموخت؛ بلکه که نمیتونن بگونه ای مسائل را با همسرشون حل کنن .
یعنی همسرشون زمینه و ظرفیت این را نداره و اصلا آمادگی این رو نداره باهاش حرف زد .
مثلا همسر بیان میکند که : میخوام در مورد یک موضوعی با شما صحبت کنم؟ آنچنان واکنشی طرف مقابل نشان میدهد که گویی جنگ هست و باید ضربه های آخرو زد و در نتیجه این چیزی هست که یاد گرفتید و به ارتباط هم مرتبط نیست .
آن شخص ابدا توانایی طرح موضوع و مسئله رو ندارد . و سوال برای او این هست که در زندگی مشترک چگونه میشه مسائل رو طرح کرد ؟
گفتگو را یک بازی برد و باخت میداند
بنابراین موضوعی که در اینجا وجود داره این است که او توانایی حرف زدن ندارد .
با این حال دنبال حل مسائل هم نیست، و عقیده او به این است که گفتگو با یک شخص باید در مسیر بُردن و بعضا باختن باشه .
یعنی او دست به هرکاری میزند، هر مانوری انجام میدهد، هر دروغی که میخواهد میگوید، هر تهدیدی که لازمه میکند، هر التماسی که لازمه میکند، هر بازی ای که دلش بخواهد انجام میدهد.
برخی اوقات باور کنید در ده دقیقه او بیست پرده اجرا میکند .
کسانی هستند که مثلا اول تهدید به اینکه خودمو میکشم، و بعد میگوید نــه تورو میکشم و میزند زیر گریه و میگوید ببین چکار میکنی که آدم به مردن فکر میکنه و میبینه شما اهمیتی نمیدی و میگوید تو اصلا به من اهمیت نمیدی ،بعد دلایلی رو میگی که اهمیت میدی، بعد میگه بله اهمیت میدی ولی به گونه ای که من میخوام اهمیت نمیدی، میپرسی مثلا به چه گونه ای میخوای اهمیت بدم؟ ، میگه خب اینو هم داری روی مادرت هم انجام میدی.
بنابراین شما همینطور تعجب زده میمانید که کجا میتونید این موضوع رو به پایان برسونید!
من توافق نمیکنم و حل مسئله نمیکنم ،من میبرم یا میبازم
افرادی هستند که مطلقا فکر نمیکنن گفتگو برای توافق و حله مسئله هست.
فکر میکنن هدف برد هست . اصلا به چیزی بجز برد و باخت فکر نمیکنه .
در یک چنین شرایطی شما گرفتارید که هرکسی که بخواد اختلاف زناشویی رو ببرد زندگی رو باخته .
ما اصلا قرار نیست برنده باشیم روزی که برنده شدیم بازنده ایم . اما بسیاری اینو متوجه نیستن .
اگر شما گرفتار همسری شدید که ویژگی های شخصیتیش او رو میتونه در زندگی به دلایل بسیار به اینجا برسونه که فقط و فقط برود به زمینه ای ذهنی خودش که مسئله بردن هست فکر کند. میتوان تصمیم شمارا درک کرد
در نتیجه شما چطور میتونید که با کسی زندگی کنید که از ابتدا تصمیم خودش رو گرفته و هیچ امکانی برای تغییر او وجود نداره .
اگر هم تغییر کنه آنچنان دست به بازی های عجیبی و غریبی دیگری میزند که همه چیو دگرگون خواهد کرد.
بنابراین اگر در اینجا دخالت دیگری هم مطرح باشه چند برابر بدتره.
و ای بسا رفتاری کند که چیزهای مهم تر و ارزشمند تری ویران شود .
بنابراین شما در چنین شرایطی اصلا گفتگویی نمیتوانید انجام دهید تنها راه قطع گفتگو یا قبول کردن نظر او بدون چون و چراست !!!!!!!!!
و جالبش اینه وقتی حرف اورا بدون چون وچرا میپذیرید حالا مسئول و مقصر شمایید که چرا مثلا جلوی منو نگرفتی ؟چرا تو گوش من نزدی ؟ چرا چنین و چنان نکردی ؟ نه اینا نزدیک هست به باورهای شما نه اصلا این الگو رفتاری شماست .

گفتگو راه شناخت و عشق
خیلی اوقات میبینید در مقابل همچنین آدم چگونه میتوان در دنیایی که برخلاف گذشته دهها و صدها گفتگو بین زن و شوهر برگزار میشه و تصمیمات باید گرفته به یکباره یک کسی آمادگی خودشو برای هرنوع گفتگو از میان میبرد . مثله کسی جای اینکه هرشب به خانه بیاد به جای دیگه ای بره و آخر کار اصلا خانه نرود و انتظار حق و حقوق داشته باشد و در برخی این اوقات کاری نمیشود کرد .