پرش به محتوا

مقدمه علل طلاق

در این مقاله بصورت خلاصه تمام علل طلاق که  قابل قبول هست را توضیح میدهیم

  • آیا ادامه زندگی و کوتاه آمدن آن به صلاح ما است یا خیر

گاهی اوقات در سردوراهی طلاق گرفتن یا نگرفتن میمانیم. دقیقا نمیدانیم چه زمانی باید طلاق گرفت . یا حتی با اینکه از علل طلاق مطمئن هستیم یک ترس خیلی بزرگی از آن داریم

ما در اینجا نشانه هایی از مواردی که میتوان طلاق گرفت را به شما میگوییم.

اول از همه اگر قصد جدایی دارید از روانشناسان ما وقت بگیرید . خیلی از شما فکر میکنید تراپیست ها طلاق را یک بن بست میدانند و تمام تلاش خود را خواهند کرد که شما را منصرف کنند.

و اگر بخواهید به آنها مراجعه کنید تنها راه سازش به شما ارائه میدهند . اما براستی اینطور نیست ، روانشناسان و تراپیست ها شما را درک میکنند و میتوانند به شما کمک کنند تا با خیال آسوده تری جدایی را تجربه کنید.

  • چگونه مراحل طلاق را بگذرانیم

خود مراحل جدایی و طلاق احساسات شدیدی را در شما ایجاد میکنند که اگر بعد از جدایی و طلاق به آن رسیدگی نشود ، تجربه ای بدتر از ارتباط قبلی را تجربه خواهید کرد .با فراگیری علل طلاق میتوانید کمی خود را محق بدانید

پس اگر در مرحلی بعد از جدایی هستید حتما در جلسات گروه درمانی ما که یک گروه تخصصی با اعضایی که بتازگی جدایی را تجربه کردند ، شرکت کنید.

  • فراموشی دو جمله معروف

یکی از جمله های بد که میگوید در طلاق هردو مقصر هستند چرا که ما همیشه در طلاق دنبال مقصر هستیم باید بدانیم ، در طلاق همیشه و همیشه باعث و بانی جدایی یک نفر است . یک نفر است که سر ناسازگاری دارد یک نفر هست که مشکل ساز هست . و باید این جمله را فراموش کنیم که در طلاق هردو مقصر هستند .

در آخر هم یکی از جمله هایی که زیاد از اجتماع شنیده شده تحت عنوانی که دعوا نمک زندگیه ، باید عرض کرد عده ای به این بهانه آنچنان مشکلات و دعواهایی را به پا می اندازند که گویی اگر دعوایی نباشد زندگی بی نمک و بی مزه میشود ، به زندگی یه رابطه سالم و به دور از درگیری طعم میدهد . از شما خواهش میکنیم این جمله را فراموش کنید ، ممکن هست اختلافاتی بین دو نفر باشد اما راه حل این مشکلات دعوا و درگیری نیست . راه حل آن مسالمت گفتگو و حل مسئله به روش آرامشبخش است .

و اما عوامل و علل طلاق که میشود آن را قبول کرد را در زیر به آن اشاره میکنیم

 

  • ازدواج در سنین پایین

این علل طلاق زمانی رخ میدهد که در بعضی از سنت ها و خانواده ها ، ازدواج در سنین پایین صورت میگیرد و زوجین حق انتخابی نداشتند و یا قبل از بلوغ فکری و عاطفی دست به ازدواج میزنند . و حالا که سن آنها بالاتر رفته متوجه تفاوت های بسیار و اختلاف های بسیاری در خودشان میشوند .

  • برقراری ارتباط بدون شناخت یکی از علل طلاق

اما ممکن است در سنین ازدواج قرارداشتند حتی خانم و آقا از قبل شناختی هم از هم داشتند ، اما به اصطلاح چشم و گوش بسته همدیگر را انتخاب کردند و از موارد آن چشمپوشی کردند یا منتظر بودند در ادامه بهبود پیدا کند و یا بصورت کلی هدف اصلی پنهان ادامه رابطه فرار از تنهایی بوده .

  • اینگونه زوجین با این دغدغه های فکری سروکار دارند:

من سنم کم بود اصلا چه میدانستم زندگی مشترک یعنی جه ؟

من به زور پدرم ازدواج کردم

اصلا من همسرم را ندیدم و قبل از ازدواج با او صحبت هم نکرده ام

من واقعا فقط میخواستم از تنهایی در بیام

انتخاب درستی نکردم ، با اینکه سازش نداشتیم اما میدانی همین که کسی با من خواست ازدواج کنم ، با خودم گفتم دیگر کسی به جز او به من علاقه مند نمیشود ( عزت نفس پایین)

از این میترسم که تا همیشه تنها بمانم

  • اهمیت نیازها در رابطه

این علل طلاق را به این صورت میتوان معنی کرد برآورده نشدن آن ما را محدود میکند و عملکرد ما را مختل میکند . آنچیزی که در یک رابطه ما را تعریف میکند نیاز های ما است . که اگر برآورده نشود میتواند امید را به ناامیدی ، شادابی را به افسردگی و پویایی یا به سکون تبدیل کند .

نیازهای فیزیکی مانند نوازش ها ، روانی مانند عدم امنیت روانی و اجتماعی ممانعت در حضور در اجتماع باشند .

  • اینگونه زوجین با این دغدغه های فکری سروکار دارند:

پارتنرم بی احساس است و حتی دستم را نمیگیرد و سرد و بیروح است

همسرم مرا در آغوش نمیگیرد و آن را لوس بازی میداند

به من اجازه نمیدهد تا در جمع دوستانم حضور پیدا کنم

من در خانه فقط آشپزی میکنم و بیرون از منزل نمیروم

همیشه مورد انتقاد هستم و مرا با دیگران مقایسه میکند

لحن صحبت کردن همسرم با من خوب نیست و مرا آزار میدهد

  • خیانت مسئله مهم در علل طلاق

خیانت تنها موردی است که فقط به این علل میتوان طلاق گرفت

میدانیم که یکی از اصول اخلاقی یک رابطه تعهد و وفاداری برای حفظ و رشد ارتباط هست .

ماجرای خیانت میتواند یکی از عمیق ترین زخم ها و غم هایی باشد که یک فرد آن را از طرف پارتنرش تجربه میکند. براستی که این علت میتواند به تنهایی عامل اصلی طلاق و جدایی باشد .

  • تعریف خیانت

البته این را در نظر بگیرید از نظر هرکسی تعریف خیانت متفاوت است .

میتواند تعریف شما از خیانت صحبت با همکاران خانمش هست به طوریکه مطمئن هستید کش و قوس بین آنها نیست و یا میتواند ایجاد یک رابطه کامل جنسی باشد .

اگر درگیر خیانت هستید حتما برای بهبود حال خود به روانشناسان ما مراجعه کنید و در گروه درمانی جدایی ثبت نام کنید.

  • اینگونه زوجین با این دغدغه های فکری سروکار دارند:

همسرم به من خیانت کرده ولی اورا بخشیده ام و دوباره تکرار کرده است

بعد از مدتی متوجه شدم پارتنرم با خانمی دیگری در ارتباط هست.

همسرم خیانت کرده و نمیتوانم او را ببخشم .

پارتنرم به من خیانت کرده و حاله روحی خوبی ندارم و خودم را از هر نظر بد میدانم

  • منشا ماندن با شخصی که بیماری روانی دارد

یکی از علل طلاق رابطه با فردی است که مشکلات روانی دارد. گاهی اوقات از رو عدم اعتماد به نفس خود با کسی ازدواج میکنیم یا رابطه ای رو شروع میکنیم که از مشکلات روانی پارتنر خود با خبریم ، از پریشانی او ، رفتارهای بد او با خبریم ، اما رابطه که به جلو میرود هم نمیتوانیم از او جدا بشویم چرا که باز هم عدم اعتماد بنفس مانع آن میشود و با خود فکر میکنیم که این فرد تنها کسی هست که قبول خواهد کرد پیش ما بماند و زندگی کند . براستی که اینگونه نیست ، حال اینکه در بعضی افراد این جمله که دعوا و درگیری نمک زندگی است ، رفتارهای ناشایست پارتنر را نادیده میگیریم و بهونه ای برای اینکه زندگی خوبی داریم پیدا کرده ایم . ترس از جدایی همیشه عاملی هست که ما را از جدایی دور کند .

  • بوجود آمدن نقص فیزیکی میانه زندگی

اما اگر دلیل معلولیت بعد از ازدواج مثلا تصادف شدید و ناتوانی جسمی برای پارتنر پیش آید . جملاتی هم مانند ما روزهایی خوبی داشتیم و باید در سختی زندگی هم در کنار هم باشیم به ما برای جدایی عذاب وجدان میدهد  . کما که انتظار میرود خود فرد آسیب دیده برای جدایی پا پیش بذارد . این مسئله کاملا عاطفی و احساسی بزرگی است و واقعا نمیشود به این راحتی در این مورد صحبت کرد .

  • اینگونه زوجین با این دغدغه های فکری به تراپیست و روانشناس مراجعه میکنن:

همسرم افسردگی دارد و قرص مصرف میکند و زندگی ام به مشکل خورده است.

پارتنرم شکاک هست و به همه چیز شک دارد

همسرم با من یا حتی خودش صادق نیست گمان میکنم مشکلی دارد

سال گذشته همسرم تصادف شدیدی کرد و قادر به راه رفتن نیست

  • به مشکلات پروبال میدهند و آنها را بزرگ میکنند

این علل طلاق هم از مهم ترین هاست . زیرا درک متقابل یکی از اصول ایجاد رابطه است . گاهی اوقات با افرادی در ارتباط هستیم که مهارت گفتگو ، حل مسئله و بخش منطقی ذهنشان کاملا بی برنامه است .

او در تصمیم گیری ها عجول و بی ثبات است . نمیتواند حتی برای پنج دقیقه با او بصورت جدی صحبت کرد .

او نمیتواند همدل من باشد وقتی از مشکلاتم میگویم فقط شماتت میکند . اهل گفتگو نیست و فقط در موضوعاتی مثله غیبت کردن و حرف بیهوده زدن تسلط کاملی دارد .

اگر به مشکلی در زندگی برخورد کنیم حتی خیلی کوچک به راه حل فکر نمیکند به میزان اهمیت آن فکر نمیکند و آن را یک مشکل حل نشدنی میداند .

جملاتی که از سوی شما میشنود معمولا اینطور هست: عزیزم فقط مرگ که چاره نداره ؟ چیزی نشده و حلش میکنیم . اما او با پروبال دادن به مشکل آن را مشکل بزرگی تلقی میکند .

  • اینگونه زوجین با این دغدغه های فکری به تراپیست و روانشناس مراجعه میکنن:

هیچگاه نتوانستم یک گفتگوی دو طرفه خوب با همسرم داشته باشم

انگار او میخواهد در گفتگو برنده باشد .

با او احساس میکنم نمیتوانم توافق کنم

مشکلات کوچک را بیش از حد بزرگ میکند و دائما خشمگین است

همسرم را بیش از حد ناتوان در حل مشکلات و حتی مسائل روزانه میبینم

پارتنرم دائما در حال غیبت کردن و صحبت های بیهوده با من است

  • عدم توافق

این موارد میتواند بعد از ازدواج و یا پیش از ازدواج رخ دهند . بعد از ازدواج ممکن است این مسائل مهم نبوده اند ، اما بعدا مهم میشوند یا مثلا این اختلاف به عللی مانند تربیت فرزند نه از قبل صحبتی شده و نه کودکی بوده که این نوع رفتار او با این موضوع را مشاهده کنیم ، یا مشکل مالی نبوده و حالا که مشکل مالی به وجود می آید مهم میشود . و میتواند علل طلاق باشد

  • اینگونه زوجین با این دغدغه های فکری به تراپیست و روانشناس مراجعه میکنن:

همسرم از قبل بچه ای داشته و حالا که او بزرگ شده است چکار کنم؟

با مرد بچه دار ازدواج کردم و حالا دچار مشکل شده ام؟

همسرم مرا در تربیت فرزند کمکم نمیکد .

همسرم ورشکست شده است و هرچه داریم فروخته ایم

وضع مالی بدی در زندگی پیدا کردیم

  • مخالفت بعضی فعالیت هایی که باعث رشد میشود

این موضوع زمانی رخ میدهد که شما همسری لجوج ، متکبر ، مستبد را انتخاب کرده اید . و میتواند یکی از علل طلاق شما باشد.

اینگونه عمل میکند که همسر شما با ادامه تحصیل شما ، کار کردن شما بیرون منزل ، اخذ گواهینامه رانندگی ، رفتن به خانه دوستان ، مسافرت رفتن ، فرزندآوری و…. مخالف است .

  • کنترلگری و باید و نبایدها

 او باید و نبایدهای زیادی برای شما وضع میکند و در قالب نیاز و احساسش و شروطش به شما ابراز میکند .

کنترل گر هستند برای کوچک ترین موارد و کم اهمیت ترین موارد ، مثله چرا فلان حرف رو به فلانی زدی ، به او زنگ بزن و بگو که…….. شما را مجبور به انجام کاری میکنند که شما را معذب و نا خشنود میکند .

او نه تنها با شما حتی با همه به این صورت برخورد میکند و هر کاری به او سپردن از نظر او زور گفتن است و با آن مخالف است ، اما حرف های اون پندهای ارزشمندی هستند که زندگی را میسازد که اصلا و ابدا اینطور نیست و مورد آزار و اذیت شما میشود .

  • اینگونه زوجین با این دغدغه های فکری به تراپیست و روانشناس مراجعه میکنن:

به من اجازه نمیدهد درس بخوانم در دانشگاه روزانه قبول شدم

من از خانه ماندن خسته شدم و کار پیدا کردم ولی به من اجازه نمیدهد .

او فقط از من خورده میگیرد و به من احساس گناه زیادی بابت هر موضوعی میدهد.

این ندادن امکان رشد هم سبب میشود عشق و دوست داشتن در زندگی از بین برود که البته موارد دیگری هم این موضوع را به وجود می آورد .

جهت و مقصود در زندگی ای نداریم زیرا که تحت کنترل او باید عمل کنیم .

  • بهانه های غیر منطقی برای عدم فرزند آوری یکی از علل طلاق

میدانیم که یکی از دلایل ازدواج میتواند تولید مثل و فرزند آوری باشد و جای هیچ بحثی در آن نیست . حال که زن یا مرد یکی از آنها موافق بر فرزند نیست و دلایل آن هم اینگونه بیان میکند که : ما هنوز جوانی نکردیم ، ما هنوز مسافرت نرفتیم ، ما خیلی کار داریم که انجام بدهیم یا کلا از کودک خوشش نمیاید و حتی مایل به فرزند خوانده هم نیست در اینگونه مسائل میتوان به او حق داد که درخواست بجایی دارد . همانطور که فرزند آوری یکی از علل های ازدواج است . تصمیم برای عدم فرزند آوری میتواند علل طلاق باشد.

  • اینگونه زوجین با این دغدغه های فکری به تراپیست و روانشناس مراجعه میکنن:

دلم بچه میخواد اما همسرم راضی نمیشه

همسرم میگه فعلا آمادگیشو نداریم و من بچه نمیخوام ولی من نگرانم.

یا چنین تفکری دارند که نمی‌خوام بچه داشته باشم، بچه جز عذاب هیچی نداره.

9- رابطه جنسی سرد از علل طلاق

  • اهمیت رابطه جنسی در رابطه

سکس و رابطه جنسی هم از مهم ترین بخش های زندگی مشترک هست ، و جز مهمترین های علل طلاق است .  اگر یک طرف در این زمینه سرد برخورد کند میتواند خیلی از مشکلاتی را برای طرف مقابل بوجود آورد . رابطه جنسی علاوه بر تنظیم هورمون های بدن یکی از نیاز های اساسی زن یا مرد میباشد .

  • رابطه جنسی کمرنگ

رابطه جنسی منظم در مرد و زن هورمون اکسیتوسین را ترشح میکند که خود باعث علاقه بین فردی میشود و نداشتن رابطه جنسی کم کم بصورت طبیعی مغز و بدن را در رابطه با شریک عاطفی سرد میکند و این کاملا طبیعی است . یک رابطه جنسی طبیعی بین دو تا سه بار در هفته صورت پذیرد . رابطه جنسی کمتر از 2 بار در ماه را میتوان سرد بودن در رابطه را تشخیص داد .

  • تبدیل شدن به یک سرد مزاج

ممکن است شما در این زمینه سرد مزاج نباشید اما به علل هایی که در بالا و یا در ادامه به آن پرداخته میشود ، دیگر میلی به رابطه جنسی به آن فرد نداشته باشید و از او دلسرد شده باشید . نمیشود با شخصی که به عللی از او ناراحت و یا فکر جدایی از او را مدام در ذهن دارید رابطه جنسی برقرار کنید .

پس لازم است در این مورد ازینکه شما در رابطه جنسی سرد هستید و مشکل از شما هست صرف نظر کنید و کمی به مشکلات بین فردی خود تفکر کنید.

  • قبل از ازدواج پدر و مادر خود را طلاق دهید

وقتی دو نفر خانواده هسته ای خود را متشکل از یک زن و یک مرد تشکیل دادند ، نباید دیگر ارتباطی که قبلا با پدر خود ، مادر خود ، خواهر خود داشتند را حفظ کنند .

  • دیدوبازدید بیش از حد

نه اینکه قطع ارتباط کنند اما در مواردی میشود مشاهده کرد مثلا خانم باید هروز یا حداقل یک روز در میان خانه مادرش باشد و به او در کار خانه اش کمک کند ( نه به دلیل ناتوانی مادرش) ، این زن هم کاملا حق طلبانه به خود این حق را میدهد که باید این رفت و آمد باشد وگرنه مگر میشود دیگر به خانه ام نروم ؟

براستی که منظور شما این نیست که به خانه پدر مادر خود نروید منظورتان این هست برنامه ریزی شده باشد و ماهی یک تا دوبار سر زدن به خانواده خود لازم است .

 اما او متوجه نمیشود و گاهی اوقات او بعد از ازدواج خانواده اش را بیشتر از شما ملاقات میکند .

  • دخالت فقط نظرات منفی نیست

خب خروجی این کار چیزی جز دخالت نیست . و مادر او و پدر او هم نظراتی هم در مورد زندگی شما خواهند داد. اجازه بدهید بگویم حتی اگر مادر او به او بگوید : قدر شوهرتو بدان او فردی شایسته است او گل سر سبد است و هر آنچیزی که فکر کنید مثبت است در زندگی شما به همان اندازه ای که از شما بد بگویند خطرناک و باید جلوی آن گرفته شود .

  • اینگونه مشکلات مطرح میشوند:

خانمم هر آنچه در زندگی ام اتفاق میوفته را به مادرش میگوید

بر سر کوچکترین موضوع ها ( انتخاب فرش) خانمم باید با مادرش مشورت کند

همسرم روزی یکبار به خانه مادرش میرود و من را هم مجبور میکند بیایم

وقتی به همسرم میگویم از همین دیروز خانه مادرت بودیم داد میزند و میگوید میخواهی دیگر نبینمشان؟!!!!

  • احساس کنترلگری

گاهی پیش می آید شما با پارتنری و یا همسری مواجه هستید که دائما مخالف هست ، و میتوانید درباره یکی از علل طلاق به آن فکر کرد، این میتواند نشانه از خودخواهی خود ، نشانه از لجبازی مداوم او ، کنترل او و… در زندگی باشد . براستی فکر میکند که میتواند با این خصلت زندگی را بهتر در تحت کنترل خود درآورد . شاید هم هیچ نظری در مورد رفتار خود نداشته باشد و آن را کتمان کند و انتظارات بالای او است که او به این صورت عمل میکند .

  • تنها راه تغییر فرد

بهرحال دانش بر اینکه او چرا اینگونه عمل میکند هم مشکلی را حل نمیکند . او باید خود را تغییر دهد که در اکثر مواقع در صورت کتمان آن او مشکلی در خود نمیبیند که بخواهد تغییر کند .

اگر با فردی هستید که مخالف و ناسازگار است شما احساس بدی در خود و در رابطه احساس خواهید کرد . و این مخالف اصل یک رابطه ایمن و پایدار هست .این مورد را میتوانید یکی از علل طلاق بدانید.

اشخاص که این مشکل را در زندگی دارند این مسایل را به تراپیست مطرح میکنند:

همسرم برای هر درخواستی که دارم مخالفت میکند

پارتنرم برای بیرون رفتن مخالفت

میکند و همیشه میخواهد حرف خودش باشد

همسرم حتی برای رابطه جنسی هم مخالفت میکند و من هم به او بی میل شدم

هر تصمیمی که میگیرم با من مخالفت میکند

وقتی حتی همسرم موافق درخواست هست ، ناسازگاری میکند و با عصبانیت برخورد میکند

همیشه به درخواست های همسرم موافقم ، اما او برای من ارزشی قائل نیست

  • فرد همیشه عصبانی یکی از علل طلاق

وقتی با فردی زندگی میکنید که در اکثر مواقع تند برخورد میکند ، صدای بالایی دارد و از هرچیزی ایراد میگیرد و فرصتی برای آرامش در زندگی را نمیدهد ، واقعا سخت خواهد بود. 

اشاره کردیم که فرقی نمیکند شما عزیزترین شخص زندگی او را به قتل رساندی و یا جورابهایت را گوشه ای از اتاق انداخته اید ، شما در هر صورت حجمی از خشم و عصبانیت را در او میبینید که متوجه میشوید کنترل تنش آن برای شما دشوار است .

این مثال شاید کمی اغراق شده باشد . اما متوجه آن خواهید شد که پارتنر و یا همسر شما میزان حجمی از عصبانیت را از خود نشان میدهد که برای آن مسئله (که گاهی اوقات نمیشود آن را مسئله یا مشکل نامید) بروز میدهد که شما شوکه خواهید شد .

او خود را تهدید به خودکشی ، فرار به جایی که او را نتوانید پیدا کنید و زدن حرف های زننده و بی حرمتی به شما میکند .

گاهی اوقات با خانواده او که در ارتباط هستید میگویند ، دختر/پسر و یا خواهر/برادر ما عصبانی هست اما باور کنید هیچی در دلش نیست .

  • عذرخواهی برای تایید رفتار غلط خود

او بارها باعث بی احترامی، بی حرمتی و باعث ایجاد تنش در زندگی و روان شما شده است . و فردای آن روز از شما عذرخواهی کرده است .

 اما وقتی شما با اون حجم از عصبانیت او کنار نیایید و عذرخواهی او را نپذیرید و حتی بیان کنید من نیاز به زمان دارم ، متاسفانه گاهی اوقات شروع عصبانیت جدید او هست .

و کم کم متوجه خواهید شد عذرخواهی او جنبه آرام کردن شما را ندارد ، او با قبول عذرخواهی از طرف شما مهر تاییدی بر رفتار بد خود بگیرد و اگر آن را تایید نکنید آن رو همان لحظه شروع میکند و اگر آن را تایید کنید پس مجوز رفتار ناشایست مجدد را به او داده اید .

  • اشخاص که این مشکل را در زندگی دارند این مسایل را به تراپیست مطرح میکنند:

  • همسرم عصبانی است و الفاظ بدی را در گفتگو استفاده میکند
  • پارتنر من در اکثر اوقات داد میزند و برای هرچیز کوچکی عصبانی میشود
  • همسرم مرا کتک میزند و او عصبانی هست مثلا اگر غذا بی نمک باشد عصبانی میشود
  • شوهرم فقط دنبال بهانه است که به من حمله کند و عصبانی شود