خیانت در جوامع چند زنی
شما میدونید که اولا در بسیاری از جوامع این مفهوم خیانت میان زن و مرد مساوی نیست در جوامع چند زنی اصولا مرد خیانت نمیکنه، علت آن هم این هست که میتواند ازدواج کند و زنی دیگری بگیرد یا حتی آن را به همان خانه و اتاق ببرد و شما در اینجا صحبت از خیانت مرد نمیتونید بکنید . به این جهت است در بسیاری از فرهنگ ها ماجرای خیانت فقط مرتبط است به زن؛ تازه مردان در جهت آنچه که متعلق به آنهاست از یه لغت عحیب غریبی دیگری که کاملا بوی جهل و بیماری دارد به اسم غیرت استفاده میکند و بنابراین کسی که در مذان خیانت قرار میگیرد زن هست و ما در جوامعی که رابطه نسبتا برابری میان زن و مرد میبینیم بسیار طبیعیست خیانت از جانب مرد یا زن باشد .
تفاوت تاثیرات خیانت در مردان و زنان
در اینجا یک واقعیت هست نه این چیزی که تایید میشود؛ که همه جای دنیا خیانت زن معمولا در مسیر برهم خوردن خانواده و از همپاشیدنش هست ،بخاطر اینکه محیط اجتماعی این رو بیشتر به عنوان یک واقعیت میداند، آیا مردان خودشون رو در این زمینه آزادتر میبینن و آیا زنان برای خودشون محدودیت بیشتری قایل هستند و آیا مسائل جدایی و طلاق از طریق سنت و قوانین همه در مسیری هستند که موجب چنین حالتی میشوند ؟یعنی اگر 100 تا مرد خیانت کنند شاید 50 تاشون زندگیشون بهم بریزد در حالی که اگر 100تا زن خیانت کنن ای بسا 80 تاش زندگی به پایان میرسد . علتش هم یک واقعیتاتی که در محیط اجتماعی مردم نه اینکه درست یا غلطه ، برای خودشون پذیرفتن و بر مبنا اون حرکت میکنن .
تعریف خیانت در روابط های مختلف
اما دو نکته دیگر مطرح است یکی این هست که بسیاری از اوقات افراد در تعریف خیانت قدمی پیش و یا پس برمیدارن .
- برخی از افراد همینقدر که پسر و دختری حرف بزنن بهش میگن خیانت
- برخی نوعی روابط رو خیانت میدونن در حالی که در جای دیگه ای بسا یک رابطه جنسی رو خیانت نمیدونن
- برخی اوقات حساسیت آنچنان است که اگر همسرتون گفتگوی خارح از حد دو انسان یعنی در چارچوب زن و مردی باهم دارن یا یک گفتگویی تلفنی بدون دیدار حتی برخی از اوقات بدون اینکه برنامه براش ریخته باشند ، مثلا تلفنی تصادفی به تلفن دیگری وصل شده یا کسی به دلیل کار دیگری با کسی آشنا شده.
- گروهی هستند حتی رابطه جنسی که مادام طرف بگه من با احساس عاطفی درگیر نبودم یا در اون شرایط حالم بد بود یا مشروب خورده بودم یا تحت تاثیر مواد بودم ممکنه رابطه جنسی را خیانت نداند و اصلا رابطه جنسی را چه چیزی تعریف میکنه متفاوت است.
اهداف غلط در برگشتن در خیانت بکار میبریم
اما نکته ای هم از نظر علمی اثبات شده بسیاری از اوقات وقتی که خیانتی براساس تعریفی که دو طرف تا حدودی میپذیرن یا بهرحال باهاش توافق دارن اتفاق بیوفته معمولا این افراد ممکنه برگردن و این دلیل برگشت این نیست که همدیگه رو بخشیدن
- بسیاری از اوقات در این جدال هدف برگردوندن طرف به خاطر شکست دادن دیگری است یعنی ما میخوایم اون را از صحنه بیرون کنیم و نمیخواهیم در اینجا بازنده باشیم یا براساس حقوقی که برای خودمون قایل هستیم .
- هدف دیگری این است که ما میخواهیم سر از این رابطه در حد ممکن در بیاریم چون فکر میکنیم اطلاعاتی که داریم کمه و حالا بهانه ای میشه کندوکاوی کنیم . برخی از این کنجکاوی بهرحال به عنوان حداقل بهتره داشته باشن و برخی اوقات بخاطره اینکه رنج بیشتری ببریم و بهانه برای دادن رنج بدتر به اون آدم داشته باشیم .
- یعنی میخواهیم مدت این رابطه و نوع رابطه و شدت رابطه رو به مقدار زیادی ارزیابی کنیم و بعد از اون احتمالا ببینیم که چکار میخوایم بکنیم . میخواهیم یک مقدار وقت بخریم برای اینکه بهترین تصمیم رو بگیریم.
- یا احتمالا حال که برگ برنده رو در دست داریم ممکنه کمی درنگ کنیم یا بازی دربیاریم هم از هیجانی که برای خودمون بوجود میاریم هم حالی که به دیگری میدیم هرچه میخواد باشه با توجه به نوع بازی ای که میکنیم در آخر کار رو کنیم .
- بسیاری از اوقات هدف ما این است که اون آدم تا جایی که بتونیم شکنجش بدیم یعنی شمشیری هست که بالا سرش گرفتیم که هر زمانی نیاز شد بیاریم نزدیک گردنش و بالاخره وقتی که دلمون خواست یا در شرایط خاصی ضربه آخر رو بزنیم .
- خیلی از اوقات او را برمیگردونیم با حضور یا بدون حضور اون مانوری هایی بکنیم که مثلا املاکی در اختیار بگیریم یا منتقل کنیم که در محیط دادگاه دست بازنده ای در زمینه دیگه ای نداشته باشیم.
- یا مثلا بچه ها رو بنحوی تحت تاثیر قرار بدهیم . بنابراین بازی عحیبی هست . نکته است که هم مطالعات نشون میده از صدتا زن و مردی که بعد از خیانت تصمیم گرفتن برگردن نودتاشون بعد از سه سال باهم نبودن یعنی آنچه که میتونسته اون سال اتفاق بیوفته اتفاق میوفته و بنابراین خیلی امید به ادامه زندگی بر خیانت نداریم .
نکات مهم زمانی که در خیانت میتوان برگشت
اونایی که ادامه میدن کسایی هستند که نوعی دیگری از زندگی رو بعد از خیانت تجربه میکنن .
اما در این زمینه نکته مهم این هست که با توجه به شناخت از انسان جز در موارد استثنایی که بحث نیست آدمی که یکباری یک کاری رو کرده احتمال اینکه اون کار رو بکنه در مقام مقایسه خود او که این کارو نکرده است بیشتره .
اگه این اتفاق نیافتاده اگر شما کسی هستید که میخواهید ببخشید که میتونه بزرگواری شمارو در بیشتر موارد نشون بده باز مطمین باشید که اون آدم آدم قبلی نیست.
یعنی اگر اون آدم سیستم باور و احساسیس تفکر و رفتارش و تصمیمگیریش همچنان همان آدم قبلیش احتمال اون کار وجود داره و در نتیجه وظیفه اون آدمی است که اشتباه کرده و از این موضوع متاسف هست و پشیمان و آمادگی خودش را برای جبران اعلام کرده این جبران بیش از هرچیز دیگری معنا میدهد که برود همه آنچیز هایی که در وجودش منجر به خیانت میشده رو در خودش عوض کنه .
یعنی اون آدم قبلی نباشه که احتمالا اون رفتار گذشته دو مرتبه تکرار بشه و ما شاهده اتفاق بعدی باشیم .
اثبات تغییر در فرد
اگر به کسی به شما بگه متوجه شدم پشیمانم متاسفم در قالب اوغات معناس این هست که چرا بیشتر مواظب نبودم تا گیر بیوفتم ؛این تاسف از اون هست نه تاسف ازینکه کار بدی صورت گرفته و خیانت رو انجام نخواهم داد .در آغاز برخی اوقات تصمیمات صادقانه هست اما با گذشت زمان همون آدم قبلی است دست به همون کار قبلی هم بزنه و به همن جهت است که تا یک کسی ثابت نکرده که اون آدم آدم قبلی نیست شما نباید انتظار داشته باشید رفتار بعدی او با رفتار قبلی اون بسیار متفاوت باشه
انتظار از شخص خیانت کرده
شما برای کسی که معتقده خیانت کرده و میخواد جبران کنه مهم ترین انتظارتون این هست که او ثابت کنه که اون آدم قبلی نیست و در بسیاری از موارد این عوض شدن در اغراق یا اقرار و ادعای خود اون نیست بلکه نظر یک متخصصی است که تعییرات اساسی و بنیادین را در اون آدم میبینه و در نتیجه میتونه فکر کنه با اون تجربه این مسایل خود را نشون داده و اون ادم همه چیزیو عوض کرده .
وظایف شخص مورد خیانت قرار گرفته
اما میدونید تفاوت که در بخشش بزرگ وجود داره اینکه که در حالی که شما میبخشید ابدا معنا ندارد که با فراموشی همراه نباشد . در عین حال شما وظیفه ای پیدا میکنید که از خودتون مراقبت کنید یعنی شما کسی هستید که به اون آدم این فرصت رو ندهید یا خودتون رو به گونه ای آماده کنید که اون آسیب رو بیبینید مثلا که من تورو میبخشم و هیچکاری براش نمیکنم که منتظر میشم تو برای بار دوم و یا چندم خیانت کنی اسمش بخشیدن نیست و به بیان دیگه هر آدمی که دیگری رو میبخشه یه وظایف و مسیولیتی برای خودش بوجود میاره که به اون سادگی به موضوع نگاه نکنه در نتیجه خودش رو به نوعی مجهز میکنه و آماده میکنه و مورد حمایت قرار میده که دوباره آنچنان آسیبی نبینی .
وظیفه شخص خیانت کرده
. برخی اوقات به سادگی صورت نمیگیره که به همین جهت وظیفه فردی که خیانت کرده اینه که به همسرش اجازه چک کردن دخالت و داشتن هر اطلاعاتی رو بدون هیچ قیدو شرطی به همسرش بده یعنی قبول بکنه این تلفن من هست این قرارهای منه این وضعیت رفت و آمد منه هر زمانی که خواستی من بدون هیچگونه انتظار و توضیح و توجیه از جانب تو بدون هیچ بازی مشخص و معین اعلام میکنم به هر هزینه ای که میخواد باشه به تو در میان بگذارم . نه اینکه بهانه در بیاری به تو نگفتم که فکر میکردم ناراحت بشی فکر بد میکنی، دیگه اینا بازی هست
محدودیت ها در فرد خیانت کننده
آدمی که خیانت میکند دیگه نمیتونه دست به یک چنبن بحثو گفتگویی بزنه یا چنین مسائلی رو مطرح کنه . مانند کسی که از آزادی استفاده کرده و مرتکب جرمی شده و رفته زندان، دیگه نمیتونه بگه آزادی من کجاست ؟ شما این آزادی را داشتی بر اساس جرم شما ؛ الان در زندانید و بنابراین از این مقدار حقوق و مزایا محرومید . و اینجا جای گفتگو ندارید .یعنی نمیتونی بعد از خیانت بگید حریم خصوصی من چه شد . بهرحال موضوع بسیار ظریفی هست و در اینجا بدترین کار دخالت دادن بچه ها و بعد از آن دیگرانه که معمولا هبچ موضوعی و مسئله ای رو حل نمیکنه و با خودش صدها گرفتاری داره .