پرش به محتوا

در چه صورتی میشود طلاق و جدایی را درک کرد

بخش اول

ازدواج اشتباه و برآورده نشدن نیاز

ازدواج اشتباه و برطرف نشدن نیازها

یک-ازدواج از آغاز غلط و اشتباه بزرگی بوده است

یعنی اینکه مردمانی که خودشان و یا برخی از اوقات در جامعه ای  بخاطر فشار و توصیه دیگران وقتی که مسئله ازدواج از آغاز ازدواج بد و غلطی کردن و بنابراین بسیار طبیعی است که یک کار بد و غلط و اشتباه که با گذشت زمان بردتر و خرابتر میشود برخی اوقات زمینه ای رو برای فرد فراهم میکنه که به سمت جدایی و طلاق حرکت کنه . بنابراین اگر ازدواجی بد و غلط و اشتباه بوده به صورت آشکار ، بصورت بسیار برجسته ای اعم از اینک خود فرد مسئولیت انتخاب را داشته یا نداشته گرچه بیشتر اوقات ما مسئولیت رو نمیپذیریم و یا گناه و تقصیر رو به گردن دیگران میاندازیم و واقعا از تمام قدرت خودمان برای اینکه این ازدواج صورت نگیرد استفاده نکردیم.

ولی هست مواردی که یه دختر مثلا دوازده ساله در یک جامعه زیر بمباران انتظار توقع و فرمان اطرافیان به ازدواجی تن دهد که از بیخ و بن بد و غلط بوده. حالا میشه فهمیدش که این دختر تحمل کرده و به اینجا خودش رو رسانده فقط بخاطره این بوده که هیچ راهی نداشته و در اولین فرصتی که مسئله  طلاق برای او مطرح میشود و انتخاب رو در مقابلش میبیند میشود فهمید که چرا طلاقش را تا حدودی فهمید یا توضیح داد یا توجیه کرد . که بنظر قابل قبول میرسد

دو-براورده نشدن نیازها ی فیزیکی و روانی و اجتماعی بصورت اساسی

عدم ارضای نیازها واقعا فرد رو بهم میریزد . یعنی بسیاری از اوقات مطالعات علمی نشون میدهد دلیل اصلی که دیر یا زود در  جوامعی که مردم هم آگاهی دارند و  هم آزادی دارند از هم جدا میشوند این هست که اون نیازها و احتیاجات برآورده نشده، در حالی که شما میدونید هیچ چیزی به اندازه احتیاج و نیاز نه منو شما رو تعریف میکنه و یا مارو میسازه اگر برآوردش نکنیم .

بنابراین موضوع احتیاج و نیاز هسته اصلی و مرکزی وجود ماست و مخصوصا وقتی از حدی میگذرد میشه مسئله بودن یا نبودن است . بنابراین اگر کسی بگوید در زندگی ای هستم که نیازهای فیزیکی، روانی و اجتماعی من براورده نمیشود و من قصد جدایی رو دارم میشه او را کاملا فهمید